معنی قوچان قدیم

حل جدول

لغت نامه دهخدا

قوچان

قوچان. (اِخ) بخش حومه ٔ شهرستان قوچان از 11 دهستان بنام دغائی، خرق، کهنه، فرود، شهرکهنه، جعفرآباد، فاروج، مایون، جعفرآباد، چری، فاروج دولت خانه، مزرج تشکیل شده و محدود است از طرف شمال به بخش باجگیران، از خاور به شهرستان دره گز، از جنوب به شهرستان مشهد و از باختر به بخش شیروان. موقع بخش کوهستانی، جلگه و دارای هوای معتدل است. جمع قرای آن 253 و مجموع ساکنین آنها در حدود 89252 تن میباشد. راه شوسه ٔ قوچان به باجگیران و بجنورد به لطف آباد از این بخش عبور میکند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

قوچان. (اِخ) نام یکی از شهرستان های یازده گانه ٔ استان نهم. این شهر محدود است از طرف شمال به مرز ایران و شوروی، از طرف خاور به شهرستان دره گز و از باختر به شهرستان مشهد. آب و هوای شهرستان قوچان بواسطه ٔ وجود ارتفاعات هزار مسجد و کوه آلاداغ و شاه جهان در تابستان معتدل و در زمستان خیلی سرداست و بواسطه ٔ ریزش برفهای زیاد اغلب راه های قراء وقصبات این شهر بسته میشود. روی هم رفته میتوان گفت شش ماه زمستان است و درنتیجه ٔ بارندگی های متوالی (برف و باران) چشمه سارهای متعدد و رودخانه های محلی فراوانی دارد که مورد استفاده ٔ اهالی است. قسمتهای کوهستانی عموماً چشمه سار و فقط در مناطق جلگه قنات حفر مینمایند. مناطق مختلفه ٔ قوچان عموماً کوهستانی است. فقط جلگه ٔ باریکی در اطراف رودخانه ٔ اترک تا انتهای بخش شیروان وجود دارد. قسمت عمده ٔ قرای بخش حومه و بخش شیروان در این جلگه واقعند. ارتفاعات شمال کوه هزارمسجد دنباله ٔ همان رشته ارتفاعات اصلی البرز است که در منطقه ٔ قوچان از خاور گیفان تا گردنه ٔ اﷲاکبر کشیده شده و در گردنه به کوه اﷲاکبر معروف است و بطرف خاور امتداد پیدا می کند و یک رشته ٔ دیگری در جنوب گپی کپکان تا شمال تبادکان امتداد دارد. این کوه در نقاط مختلفه به اسامی مخصوص، مانند: کورداغ، قره تپه، داش بلاغ، بیوک داغ و غیره نامیده میشود. ارتفاعات جنوبی دنباله ٔ همان کوه آلاداغ که بطرف باختر کشیده شده، دنباله ٔ آن به کوه بنیاکوه اتصال پیدا می کند. این کوه ها دارای دره ها و گدارهای متعدد است که راه های آن صعب العبور میباشد. رودخانه ٔ اترک که از خاور قوچان بطرف باختر جریان دارد قسمت عمده ٔ آبادیهای بخش حومه و بخش شیروان را مشروب میسازد و از باختر دهستان زیارت داخل منطقه بجنورد میشود و رودخانه های محلی دیگری وجود دارد که اسامی آنها قابل ذکر نیست. محصول عمده ٔ آن غلات دیمی و آبی، بنشن، ارزن و انواع میوه جات مخصوصاً انگور و کشمش بحد وفور است و چون طوایف چادرنشین در مناطق این شهرستان زیاد هستند، محصول دامی یعنی روغن، پشم و پنیر آن قابل توجه است. پنیر کرد قوچانی در استان نهم معروف است. ساکنین شهرستان از طوایف مختلفه ٔ زعفرانلو، پیچرانلو و میلانلو هستند. شهرستان قوچان از 3 بخش به نام حومه، باجگیران و شیروان تشکیل شده و دارای 434 آبادی بزرگ و کوچک است. مجموع ساکنین آن تا آخر سال 1328 در حدود 110925 نفر بوده است. راه شوسه که از دو طرف به مرز ایران و شوروی منتهی میشود یکی در باجگیران و دیگری در لطف آباد از این شهرستان عبور میکند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

قوچان. (اِخ) دهی است از دهستان قلعه عسکر بخش مشیز شهرستان سیرجان، سکنه ٔ آن 137 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، حبوب و شغل اهالی آنجا زراعت است.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

قوچان. [ق ُ] (اِخ) دهی است از دهستان لار بخش حومه ٔ شهرستان شهرکرد، سکنه ٔ آن 187 تن. آب آن از رودخانه و قنات. محصول آن برنج، غلات، بادام، کشمش و شغل اهالی آنجا زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

قوچان. (اِخ) مرکز شهرستان قوچان محل سابق آن در شهرکهنه ٔ سابق 12هزارگزی شمال خاوری شهر فعلی واقع بوده است و بواسطه ٔ زلزله شدیدی که در سالهای 1311 و 1312 هَ. ق. بوقوع پیوسته شهر ویران شد و حدود ده هزارنفر از بین رفتند و در سال 1313 هَ. ق. محمد ناصرخان شجاع الدوله رئیس طایفه ٔ زعفرانلو اراضی فعلی قوچان را بطور رایگان بمردم داد و اشخاص را برای ساختن خانه و مکان تشویق نمود و از طرف دولت نیز مهندسی برای طرح نقشه به آن شهر اعزام شد و در نتیجه شهر با اسلوب جدید احداث گردید که دارای خیابانهای منظم و عموماً کوچه و خیابانها عمود و موازی هم ساخته شده است و چون شهر قوچان با کمک محمد ناصرخان زعفرانلو معاصربا ناصرالدین شاه قاجار بنا گردید به این جهت نام اولی آن را ناصری می گفتند. این شهر در 120هزارگزی مرکزاستان نهم و 120هزارگزی باجگیران مرز ایران و شوروی واقع است. دارای 11 خیابان خاور به باختر و 11 خیابان شمالی جنوبی است. رودخانه ٔ اتران از شمال شهر عبور میکند و دارای یک پل بزرگ سیمانی است که از دور حلب توجه کلیه عابرین را می نماید بنای مهم سیلو در مرکز شهر است و اگر شروع به کار کند موتور برق آن می تواند مصرف برق شهر را تامین کند. این شهر دارای یک دبیرستان و 9 دبستان و یک بیمارستان 20 تختخوابی است و دارای بهداری میباشد. کارخانه ٔ معروف شاد در این شهرواقع است. آب آشامیدنی شهر از قنوات و چاه است که چندان مطلوب نیست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


قدیم

قدیم. [ق َ] (ع ص) دیرینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قدماء و قُدامی ̍ و قدائِم. || کهنه. || پیشین و سابق. || باس وباش. || پیر و سال دیده. (ناظم الاطباء).
- قدیم الایام، روزگار دیرینه. (ناظم الاطباء).

قدیم. [ق َ] (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی. غنی مطلق قائم بنفسه که باری تعالی باشد. (ناظم الاطباء).

قدیم. [ق ِدْ دی] (ع اِ) پادشاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || سردار. || سرآمد مردم در شرف. (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی هوشیار

قوچان

غوچان خبوشان نام شهری است

مترادف و متضاد زبان فارسی

قدیم

ازلی، باستانی، پیشین، دیرینه، سرمدی، کهن، کهنه، گذشته،
(متضاد) جدید

عربی به فارسی

قدیم

باستانی , دیرینه , قدیمی , کهن , کهنه , پیر , غیر مصطلح (بواسطه قدمت) , سفید , سفید مایل به خاکستری , سالخورده , کهن سال , مسن , فرسوده , کهنه کار , پیرانه , گذشته , سابقی , پیر مانند , نسبتا پیر

فرهنگ فارسی آزاد

قدیم

قَدِیم، از خیلی قبل، از زمان گذشته (جمع: قُدَماء، قُدامی، قَدائِم)، لا اوّل و بی آغاز،

فارسی به آلمانی

قدیم

Aborigine, Australischer ureinwohner

معادل ابجد

قوچان قدیم

314

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری